یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۵

تاریخ مقدس تشیع بخش 25


شعار عصر روشنگرى
تلاشى براى شناخت تاريخ مقدس در تشييع
(بخش بيست وپنجم 25)
اسماعيل وفا يغمائى
Esmailvafa99@yahoo.ca

ادامه دوران بابك
سيماى اجتماعى و تاريخى امام جواد
در دوران بررسى زندگانى سياسى و اجتماعى امام رضا اشاره شد كه امام رضا با اين كه زود ازدواج كرد تا سن چهل و هفت سالگى داراى فرزند نشد وبا توجه به مسئله عمودى بودن وراثت در امامت، نداشتن فرزند موجب شك و شبهه و حتى طعنه و زخم زبان شمارى افراد ومخالفان در مورد امامت امام رضا گرديد ، به طوريكه گاه بوسيله نامه نيز او را مورد آزارقرار مى‏دادند كه نمونه آن را مى‏توان در نامه «حسين ابن‏قياما» مشاهده كرد. او كه از سران جماعت«واقفيه‏»، يا ممطوريه( به معنى سگ باران خورده) يا موسويه، واز منكران درگذشت موسى ابن جعفروردكنندگان امامت امام رضا بود.حسين ابن قياما فقط امام رضا را وكيل موسى ابن جعفر و نه امام مى دانست. اودر نامه‏اى‏به امام رضا نوشت:
چگونه ممكن است امام باشى در صورتى ‏كه فرزندى ندارى.
و امام رضا در پاسخ او نوشت كه:
از كجامي‏ دانى كه من فرزندى نخواهم داشت.
بسيارى از متون شيعى بنا به سنت و شيوه! نويسندگانشان پيش بينى هاى بسيار در باره چگونگى تولد و امامت و شهادت امام جواد را از زبان امام رضا نقل كرده اند كه ازذكر آنها مى گذريم.
امام رضا بر خلاف پدر خود كه حدود چهل فرزند داشت ، كم اولاد بود، شمارى از مورخان شيعه و در زمره آنها مجلسى تنها از امام جواد به عنوان فرزند پسر او نام برده اند و سايرين از جمله کمال الدين محمدبن طلحه( در مطالب السؤول) ،عبد العزيزبن اخضر جنابذی( در معالم العتره)، ابن خشاب (در مواليد اهل بيت) ،ابونعيم (در حليه الاوليا)، سبط بن جوزی( در تذکره الخواص) تعداد فرزندان او را تا شش تن و بدينسان نام برده اند:
محمد قانع ، حسن ، جعفر ، ابراهيم ، حسن(احتمالا حسن اصغر) و عايشه ذكر كرده اند.
شيخ مفيد در ارشاد می نويسد :
امام رضا دنيا را بدرود گفت و سراغ نداريم که ازوى فرزندی به جا مانده باشد جز همان پسرش که بعد از وی به امامت رسيد ، يعنی حضرت ابوجعفر محمد بن على.
ابن شهر آشوب در مناقب می گويد :
امام محمد بن علی تنها فرزند اوست
طبری در اعلام الوری می نويسد :
تنها فرزند رضا پسرش محمد بن علی جواد بود لا غير.
در کتاب العدد القوية آمده است که امام رضا دو پسر داشت که نام آنها محمد و موسی بود و جز اين دو فرزندی نداشت . همچنين در قرب الاسناد و ساير منابع از دو فرزند نام برده شده است. در هر حال مسئله بى اولادى دراز مدت امام رضا چنان بود كه پس از تولد امام جواد و بر اثر بدگوئى هاى برخى نزديكان ( چنانكه قبل از اين اشاره شد) مجبور به قبول قيافه شناس شد تا صحت نسب امام جواد را به خود تائيد كند. حال كه مشغول كند و كاو درباره امامت نهمين پيشواى شيعيان و شمار فرزندان امام رضا هستيم بجاست به آخرين كشفيات در اين زمينه كه خبر از پيدا شدن مقبره فرزندى ديگر از امام رضا در هندوستان مى دهد توجه كنيد. به گزارش خبر گزارى مهر ( تاريخ 25 خرداد 1384)مقبره جديدى از يكى از فرزندان امام رضا در شهر سامانا ى كه از مادرى هندى بنام سامانا متولد شده ونام شهر سامانا نيز از نام مادر مشهد على، ابن على ابن موسى الرضا گرفته شده در هندوستان كشف شده است.
گزارش خبر گزارى مهر،كشف مقبره مشهد على
فرزند ناشناخته اى از امام رضا از همسرى از اهالى هند.ستان
کشف مقبره ای در شهر شمالی هندوستان سامانا، 28 کيلومتری پاتيلا در شمال ايالت پنجاب که گفته می شود متعلق به پسر امام رضا (ع)، امام هشتم شيعان است می تواند اين مکان در شبه قاره هند را به يکی از زيارتگاه های شيعيان تبديل کند
به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر"، اين آرامگاه، سه ماه گذشته به صورت اتفاقی در طی بازديد "شابر رضوی"، قاضی دادگاه عالی لاهور کشف شد. خانواده قاضی رضوی که به شهر سامانا مهاجرت کرده اند به مقامات اجرايی گفتند يک قديس بزرگ در اين مکان دفن شده و از مقامات خواستند سنگ قبر او را پاک کنند تا نوشته های روی سنگ مشخص شود.
اين آرامگاه در محوطه ساختمانی بزرگی واقع شده که در چهار کيلومتری شهر سامانا قرار دارد. اين ساختمان به سبک معماری دوره امپراطوری مغول ساخته شده، اما ساختار داخلی آن نيازمند تعميرات سريع است. چندين مقبره ديگر نيز در اين مکان وجود دارد. سنگ نوشته های اين مقبره به زبان فارسی است که به صورت افقی روی ديوار مقبره نصب شده که به نظر می رسد تازه باشد.
اين عبارت روی سنگ نوشته اين مقبره به چشم می خورد :
مقبره حضرت امام مشهد علی بن حضرت علی موسی رضا، ساخته شده توسط آجرالدين خان مغول پسر بخش الله خان در ماه المبارک رمضان 967 هجری مطابق با سال چهارم اکبرپادشاه.
وزير ايالت پنجاب دستور داده است مقامات مسئول کار در اين مکان را بلافاصه آغاز کرده تا بتوان آن را به عنوان يک مکان مقدس اعلام کرد. مقامات عالی رتبه شيعه از زمان کشف اين مقبره از آن بازديد کرده اند که در ميان آنها می توان به ديپلماتهای سفارت ايران در دهلی و علمای شهر لاکنا (مرکز استان اوتاپرداش) اشاره کرد. آنها اکنون در حال کار برروی طرحهای بازسازی و ترميم اين مکان بوده و هيئت وقف ايالت پنجاب محافظانی را برای حفظ اين مکان منصوب کرده است. برخی علما می گويند امام سيد مشهد علی در حدود 1200 سال پيش در اين مکان دفن شده و نام شهر سامانا از مادر وی گرفته شده است. منابع استدلال کردند حقايق در اين زمينه با کتابهای کهن دينی مطابقت می کند. اسلام آن لاين گزارش داد برخی از منابع فرزندان امام علی بن رضا(ع) را تنها امام محمد تقی امام نهم شيعيان و موسی و يحيی ذکر کرده و به پسری به نام مشهد علی اشاره ای نکرده اند.
يک گروه متشکل از "ملا کلبه جواد"، عالم شيعه هندی و دو کارگذار سفارت ايران در دهلی به همراهی دکتر "نصير نقوی"، استاد داشنگاه پنجاب چند روز گذشته از اين مقبره بازديد کردند. ملا کلبه جواد گفت، در تاريخ 20 تيرماه به ايران سفر می کند تا تاريخ اين مقبره را دنبال کند و اگر اين امر اثبات شود به يکی از بزرگترين مکانهای تاريخی مسلمانان شيعه در شبه قاره هندوستان بدل می شود.
امام جواد نهمين امام شيعيان
نهمين امام شيعيان درنوزدهم رمضان و يا دهم ماه رجب سال 195 هجرى متولد شد. خيزران مادر امام جواد كنيزى از اهالى نوبه بود.او را سبيكه نوبيه هم ناميده‏اند ، كنيه‏ اوام الحسن و نامهاى ديگرش مريسيه، ريحانه و دره است.اهالى نوبه، مسيحى بودند و به دنبال تهاجم و كشورگشائى هاى مسلمانان، نوبه به تسخير مسلمين درآمد و تعداد زيادى از زنان و مردان نوبه به اسارت درآمدند و در كشورهاى ديگر به عنوان كنيز و غلام فروخته شدند، سبيكه نيز در زمره اسرا به عنوان كنيز فروخته شد وسرانجام گذارش به بازار برده فروشان در عربستان و در مدينه افتاد ودرآنجا فروخته شد و به ازدواج امام رضا در آمد. مورخان شيعه نوشته اند كه او زنى پرهيزگار و عالم و مورد احترام امام رضا بود. در باره نوبه زادگاه مادر امام جواد ( به نقل از لغت نامه دهخدا) قابل ياد آورى است كه:
نوبه ولايتى از بلاد سودان است از اقليم اول، به جانب جنوبى مصر بر كنار رود نيل... هم اكنون نيمى از سرزمين نوبه جزو مملكت مصر و نيم ديگر جزو سودان است .
نهمين امام شيعيان بر خلاف پدرش كه سالها معاشر و دمساز با موسى ابن جعفر و برادران و خواهران فراوانش بود خيلى زود و در سن سه چهار سالگى به دليل مسافرت اجبارى پدرش به مرو و دربار مامون، دور از پدر ماند ونيز خيلى زود در سن هفت و يا هشت سالگى زمام رهبرى و امامت پيروان پدرش را بر عهده گرفت.
امام هشت ساله وآغاز كار
در مسافتى به فاصله بيش ازهزارو دويست و سال ازروزگار حيات نهمين امام شيعيان قرار داريم . اسناد كلاسيك و سنتى شيعه در طول اين قرنها تصوير خاص و عامه پسند خود را بر اساس موازين خاص مورد علاقه خود از امام نهم شيعيان ساخته اند.
در نظر اول هيچ مشكلى وجود ندارد . امامى رفته است و لاجرم امامى ديگربنا بر اراده الهى به امامت منصوب شده و زمام رهبرى را در دست گرفته و دنياى شيعه او را پذيرفته است، ايرادى وجود ندارد! اختلافى نيست! و موازين خاص امامت واهرم آهنين و غير قابل مقاومت نص،( نصوصى كه از زمان پيامبر تا زمان امام رضا وجود دارد) تمام مشكلات را حل و فصل كرده و امام چه هشت ساله باشد و چه سالخورده بر اين اساس امام است. اما آيا واقعيت اين است؟. قبل از اين اشاره كرده ام كه در بررسى تاريخ تشييع وبخصوص زندگانى امامان و بزرگان شيعه، ما هر ديدگاهى كه داشته باشيم با كوهواره هائى از اسناد سنتى و كلاسيك شيعه روبروئيم و از آنها گريزى نداريم اما در ميان همين اسناد نيز مى توان گوشه هائى از حقايق آن روزگار را ديد. واقعيت اين است كه وقتى از جاده هاى زمان عبور كنيم و به عقب باز گرديم و از گزارشات و تصويرهاى شگفتى كه عالمان مذهبى و فقيهان مشهور شيعه نوشته اند و ساخته اند عبور كنيم و به روزگار زاد و زيست امام جواد نزديك شويم تصويرى واقعى تر از او وروزگار او و مشكلات روزگار او را خواهيم ديد. از تاريخ خيالى دستپخت فقيهان كه در آن همه چيز بسامان است و در حول خيالات و آرزوها و تئورى هاى آنها در چرخش است كه بگذريم، تاريخ واقعى تشيع پس از بخصوص پايان روزگار سومين امام، تاريخى بسيار پر تلاطم و پر تشنج است وبا پايان روزگار و درگذشت هر امام، ما شاهد انواع و اقسام اختلافات و انشعابات جدى در ميان پيروان و حتى نزديكان امام فوت شده هستيم. اشاره اى اندك به اين ماجرا پس از روزگار امام حسن تا روزگار امام جواد بيشتر ما را با حقايق پنهان آشنا مى كند.
اشاره اى به برخى انشعابات در شيعه
بعد از سومين تا زمان نهمين امام
پس از امام سوم
گروهى به امامت امام سجاد روى آوردند.
گروهى قائل به توقف و پايان امامت پس از امام حسين شدند.
گروهى قائل به امامت از فرزندان امام حسن و امام حسين عليه السلام گرويدند كه شاخه هاى زيديه را تشكيل دادند كه ذكر آنها گذشت
پس از امام چهارم
بخشى از پيروان امام سجاد به امامت امام باقر ايمان آوردند و شاخه اصلى شيعه اماميه را تشكيل دادند. نوبختى و اشعرى از اين شاخه به الشيعه العلويه ياد مى كنند كه تا پايان دوره امامت، ائمه به همين نام شناخته مى شوند.
گروهى زيد فرزند امام سجاد را امام دانستند.
گروهى دنبال رو فردى به نام عمر بن رياح شدند. وى از مردم اهواز بود.
پس از امام پنجم
بخشى به امامت امام صادق روى آوردند .
گروهى به امامت محمد بن عبدالله بن حسن رو كردند
گروهى دنباله روى مغيره بن سعيد گرديدند كه مبلغ محمد بن عبدالله بن حسن بود و گفته بود كه وى مهدى موعود و زنده است مغيره بن سعيد عجلى اهل كوفه بود كه در سال 119 ق كشته شد. گويند مغيره سرانجام ادعاى نبوت كرد و قائل به تجسيم گرديد. او خداوند را شبيه مردى دانست كه از نور است و داراى اندام مى باشد اندامهاى او به صورت حروف هجا است : ((الف) قدمهاى اوست (عين ) ديدگان وى (ها) فرج ــ آلت تناسلي)او است .گزارشات ديگر در باره مغيره مى گويند:
مغيره از موالى خالد بن عبدالله قسرى بوده و در آغاز ادعاى امامت كرده و بعد مدعى نبوت شده و درباره امام على غلو ورزيده است . او را متهم ساخته اند كه به الوهيت على قائل بود. او مدعى بوده كه خداوند مانند نور است و تاجى از نور بر سر دارد. در قلب خدا علم و حكمت فوران دارد، خداوند چون گناه بندگان را مشاهده كرد، عصبانى شد و عرق كرد و درياى شور و شيرين را پديد آورد.مغيره در سال 119 هجرى كشته شد.
اسناد تاريخى مى گويند كه مغيره در كوفه عليه استاندار اموى قيام كرده و گويا در انتظار ظهور محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بوده و به نفع او تبليغ مى كرده است . گويا عقايد منسوب به او در اواخر عمر او بوده و به عقايدكفر آلود متهم شده است
گروهى معروف به بتريه پيروى سليمان بن جرير، ازپيروان زيد را برگزيدند.
پس از امام ششم
گروهى به امامت امام موسى بن جعفر گرويدند كه همان شيعه علويه باشند
گروهى قائل به عدم مرگ امام صادق عليه السلام شدند كه وى زنده است و مهدى موعود است و سرانجام ظاهر خواهد شد اين گروه را ناووسيه گويند. ناووس از مردم بصره بود وى را عبدالله بن ناووس يا عجدون بن ناووس ‍ مى گفتند اين گروه ، امامت را در امام صادق عليه السلام تمام شده مى دانند.
گروهى به امامت اسماعيل بن جعفر گرويدند كه فرقه اسماعيليه را تشكيل مى دهند .
پس ازامام هفتم
بخشى از پيروان به امام رضا گرويدند.
گروهى به امامت عبدالله بن جعفر الصادق عليه السلام معروف به عبدالله افطح گرويدند عبدالله اندكى پس از درگذشت پدرش در گذشت اين گروه در تاريخ به فطحيه معروف است وجه تسميه او به فطح بخاطر نقصى بود كه در پاداشت گويند عبدالله گرايش به مرجئه داشت گويند او فردى كم دانش بود و از مذهب چيزى نمى دانستگروهى قائل به توقف امامت در موسى بن جعفر شدند اين گروه واقفيه اند. اين گروه را ممطوريه و موسويه نيز گفته اند.اين گروه براى عقايد خود دستاويزهائى داشت و امام هشتم را وكيل پدر مى دانستند نه جانشين اواين گروه بزرگترين گروه واقفيه در تاريخ اماميه محسوب مى شوند، چرا كه بخش بزرگى از شيعيان در اين فرقه جاى گرفتند واژه ممطوره لقبى است منفى كه پيروان امام هشتم به اين گروه داده. آنها مى گفتند:
انما انتم الا كلاب ممطوره . يعنى شما چيزى جز سگهاى باران خورده نيستيد.
گروه ديگرى مسئله مرگ امام هفتم را با ترديد تلقى كردند و گفتند تا امام بعدى با دليل براى ما روشن نشود، بر امامت امام موسى بن جعفر باقى هستيم اين گروه نيز به واقفيه پيوند خورده اند و لقب ممطوره به آنان نيز گفته مى شد.گروه ديگرى از پيروان امام هفتم دنباله روى محمد بن بشير كوفى از موالى بنى اسد شدند و گفتند كه امام هفتم نمرده است و اصلا در زندان نبوده ، او قائم و مهدى است . امام هفتم محمد بن بشير را جانشين خود نموده و انگشترى خود را به وى سپرده و كارهايش را به او واگذار كرده و خود غايب شده است امام علوم و اسرار را نيز به محمد بن بشير سپرده است محمد اجازه دارد كه بعد از خودش هر كس را بخواهد، به امامت تعيين نمايد بنابراين هر كس از فرزندان امام هفتم كه ادعاى امامت كند، اگر پاك نهاد نباشد ريختن خون او واجب است .از واجبات الهى تنها نماز و روزه واجب است و بقيه اعمال ، انجام آنها ضرورتى ندارد. نزديكى و ازدواج با محارم جايز است . اين فرقه به تناسخ و حلول نيز قائل بوده است( در باره اتهامات اخلاقى وارده به اين فرقه توسط علما با احتياط بايد برخورد كرداين اتهامات در طول تاريخ، توسط عالمان و فقيهان ريز و درشت تقريبا نثار اكثر مخالفان ، انشعاب كنندگان و گاه نزديكان امامان كه در مواردى اختلاف نظر خود را آشكار كرده اند ،شده است و هنوز هم نثار مخالفان مى شود) .
پس از امام هشتم ،برخى مشكلات روزگار
و تضادهاى شيعيان در آغاز امامت امام جواد
اگر چه مشكل هشت ساله بودن امام در روزگار ما حل و فصل شده است ولى در آن روزگار با آغاز امامت امام محمد تقى به علت صغر سن، شيعيان با يك مشكل عقيدتى مواجه شدند، از همين رو يكى از مسائلى كه بعدها در مباحث كلامى امامت، جايگاه ويژه اى يافت اين بحث بود كه «آيا ممكن است امامى قبل از بلوغ به امامت برسد؟». در مجموع و پس از پايان زندگى امام رضا . در رابطه با امامت امام نهم مشكلات چنين بود:
گروهى مى پرسيدند آيا مى شود امامت امامى هفت يا هشت ساله را پذيرفت؟
درگيرى در مجلس گردهمائى شيعيان بغداد
در اين باره(در بحارالانوار، ج50، ص99) نقل شده كه پس ازامام رضا، شيعيان بغداد در مجلسى گرد آمدند تا مسأله جانشينى را حل كنند. يونس بن عبدالرحمن كه از شيعيان قابل اعتماد امام رضا بود گفت:
تا اين فرزند، امام جواد بزرگ شود چه بايد بكنيم؟
ريّان بن صلت برخاست و گلوى او را گرفت و گفت:
تو در ظاهر ايمانت را به ما نشان مى دهى، اما در باطن ترديدى دارى؟ اگر امامت از طرف خدا باشد، حتى اگر او يك روزه باشد به منزله شيخ (مرد بزرگ سال) است و اگر از طرف خدا نباشد، حتى اگر هزار سال داشته باشد، همچون ساير مردم است.
اگر طرفين دعوا را اندكى بشناسيم مى توانيم به عمق اختلاف پى ببريم. يونس ابن عبدالرحمان از برجسته ترين نزديكان امام رضا و ريان ابن صلت اشعرى نيز وضعيتى مشابه دارد. به نمونه كامل ترى در اين زمينه نگاه مى كنيم.
سفر هشتاد تن از شيعيان براى يافتن امام دوران
در كتاب «عيون المعجزات» روايت شده:
هنگامي كه امام رضا از دنيا رفت، امام جواد در حدود هفت سال داشت، در بغداد و ساير شهرها، بين شيعيان در مورد جانشين حضرت رضا عليه السلام اختلاف شد. موسم حج نزديك شده بود، هشتاد نفر از فقها و... مانند: ريان بن صلت، صفوان بن يحيي، محمد بن حكيم، عبدالرحمن بن حجاج و يونس بن عبدالرحمن و جماعتي از بزرگان و معتمدين شيعه، در خانه«عبدالرحمن بن حجاج» در حاليكه بسيار پريشان بودند نشستند و گريه مي‌كردند و آه‌هاي جانسوز مي‌كشيدند، يونس به آنها گفت:
«گريه را كنار بگذاريد، تا ببينيم چه كسي عهده‌دار مقام امامت است، .و مسائل خود را از چه كسي بپرسيم، تا حضرت جواد عليه السلام بزرگ شود!؟»
ريان بن صلت برخاست، و از شدت ناراحتي دستش را بر گلوي يونس گذاشت، و سيلي بر او مي‌زد و مي‌گفت:
«تو كسي هستي كه در نزد ما اظهار ايمان مي‌كني، و لي شك و شرك خود را پنهان مي‌سازي، اگر امامت حضرت جواد عليه السلام از طرف خداست، هرگاه او كودك يك روزه باشد همانند پيرمردي عالم است، بلكه بالاتر، و اگر از طرف خدا نباشد، هرگاه هزار سال عمر كند، مانند يك فردي از ساير مردم است، اين موضوعي است كه سزاوار است درباره آن فكر شود.»
پس از آن، ساير حاضران، به يونس رو كردند و او را سرزنش نمودند، آن وقت، ايام حج بود، هشتاد نفر از فقهاي بغداد و ساير مردم كه براي انجام حج ، بيرون آمده بودند به مدينه آمدند تا از نزديك با امام جواد عليه السلام ديدار نمايند، در مدينه به خانه امام صادق عليه السلام كه خلوت بود، وارد شدند،‌بر روي فرش بزرگي كه در آنجا گسترده شده بود، نشستند، آنگاه عبدالله بن موسي عليه السلام (عموي امام جواد ) آمد و در صدر مجلس نشست، شخصي اعلام كرد كه اين آقا، فرزند پيامبر صلي الله عليه و‌‌ آله و سلم است، هر كس سؤال دارد از او بپرسد.
چند مسأله از او سؤال شد، ولي او جواب نادرست داد، حاضران متحير و اندوهناك شدند و فقهاي مجلس، پريشان گشتند، تصميم گرفتند كه برخيزند و آن خانه را ترك كنند، و با خود مي‌گفتند:
اگر حضرت جواد عليه السلام پاسخ سؤالات ما را مي‌دانست، عبدالله جواب نادرست به ما نمي‌داد، در اين هنگام دري از جانب صدر مجلس، باز شد و موفق (غلام و خدمتكار حضرت جواد) وارد مجلس شد، و حضرت جواد عليه السلام را نشان داد و گفت «اين ابو جعفر است.» كه هم اكنون مي‌آيد، همه حاضران به احترام او برخاستند و به استقبالش شتافتند و به او، سلام كردند، آن حضرت در حاليكه دو پيراهن در تن داشت، و عمامه با دو تحت الحنك بر سر نهاده بود، و كفشي در پا نموده، وارد گرديد و نشست و همه حاضران در سكوت بودند، آنگاه صاحب مسأله برخاست و چند مسأله پرسيد، و امام جواد عليه السلام جواب آنها را طبق حكم الهي بيان داشت،‌ شيعيان خوشحال شدند، و او را مدح كرده ستودند و گفتند:
«عموي شما عبدالله، چنين و چنان، فتوا داد».
حضرت جواد عليه السلام فرمود:
لا اله الا الله! اي عمو! در پيشگاه خداي بزرگ است كه در قيامت در برابرش توقف كني، او به تو بگويد چرا از روي جهل، در بين بندگانم فتوا دادي، و في الامة من هو اعلم منك «با اينكه در ميان امت كسي كه آگاهتر از تو بود، وجود داشت.»
به اين ترتيب آنها به امامت حضرت جواد عليه السلام اطمينان يافتند و به وطن خود بازگشتند.
ادامه ماجرا
مى بينيم كه اضافه بر اختلافات شديد و سر در گمى نزديكان، طبق معمول، پس از درگذشت امامى از شيعيان، يكى از نزديكان او ادعاى امامت مى كند و اين بار برادر امام رضا خود را امام مى خواند. وضعيت در دوران پس از امام رضا اين چنين است.
شمارى به امامت فرزند هشت ساله امام رضا گردن مى گذارند.
گروهى به امامت احمد بن موسى بن جعفرروى آوردند و گفتند كه امام كاظم اين چنين وصيت كرده است . پيروان اين فرقه را احمديه گويند، گروههاى وانشعابات ديگرى هم كه از روزگار گذشته وجود داشتند نظير زيديان و اسماعيليان و... وجود دارند كه طبعا كارى با امامت امام جواد نداشته و راه خود را مىروند.
كوهى از كتابها و اسناد اما...
نهمين امام شيعيان در هشت سالگى اين چنين امامت خود را شروع كرد. در بررسى زندگانى نهمين امام اگر چه اسناد منبرى از ذكر حالات و معجزات و خوارق عادات و امثالهم كم نيست ولى در يك تحقيق تاريخى و در رابطه با نمونه هائى كه بتوان سيماى اجتماعى و سياسى و تاريخى امام جواد را بويژه در رابطه با ايران و تاثير تاريخى او در رابطه با تاريخ ايران و نه فقط اعتقادات مذهبى توده هاى مردم كوچه و بازار كشف كرد ما با مشكل بيشترى روبرو مى شويم. اسناد و كتابهاى موجود، بيشتر حاوى مطالبى است كه از قديم الايام تا روزگار ما بارها به زبانها و بيانهاى مختلف تكرار شده است. براى نمونه شما مى توانيد به مجموعه كتابهاى زير كه بخش قابل توجهى از آنها در اين پژوهش مورد مراجعه قرار گرفته اند سرى بزنيد. اينها بخشى ازآثارى است كه مى توان در آنها زندگى و روزگار نهمين امام شيعيان را دنبال كرد.
1. امام جواد ،اميد اميدار. قم. انتشارات شفق. 1355. جيبى.
2 . امام جواد، گروه نويسندگان مؤسسة البلاغ. ترجمه محمود شريفى. تهران. سازمان تبليغات اسلامى. 1368
3. امام محمد تقى، سيدكاظم ارفع. تهران. مؤسسه انتشاراتى فيض كاشانى.
4. پيشواى نهم. حضرت امام محمد تقى .گروه نويسندگان. مؤسسه در راه حق. 1371
5. تحليلى از زندگانى و دوران امام محمد تقى، فضل اللّه صلواتى. اصفهان. انتشارات خرد. 1364.
6. تحليلى از زندگانى و زمان امام جواد، گروه نويسندگان. زير نظر قوام الدين وشنوى قمى (1325 ـ 1418ق) قم. مؤسسه احياء و نشر ميراث اسلامى. 1359.
7. در ذكر حالات حضرت امام محمد تقى و احفاد آن جناب، عباس فيض قمى (م1394ق) .قم. 1364
8. حضرت امام جواد.گروه كودكان و نوجوانان بنياد بعثت. بازنويسى مهدى رحيمى . تهران, بنياد بعثت, 1374,
9. حضرت امام محمد تقى،عبدالامير فولاد زاده. تهران. انتشارات اعلمى. 1359.
10. حضرت امام محمد تقى،فضل اللّه كمپانى (م1414ق). تهران. انتشارات مفيد. 1362
11. حضرت امام محمد تقى،مير ابوالفتح دعوتى. قم. انتشارات شفق. بى تا
12 . زندگانى امام جواد(ع). احمد صادقى اردستانى. قم. انتشارات نقش. 1376
13. زندگانى امام جوادسيف اللّه يعقوبى قمشه اى. تهران. مسجد الغدير. 1364
14. زندگانى امام محمد تقى. حسين عماد زاده (1325 ـ1410ق). تهران. شركت سهامى طبع كتاب1341
15. زندگانى امام محمد تقى نهمين پيشواى معصوم .عبدالرحيم عقيقى بخشايشى . قم . انتشارات نسل جوان, 1357ش
16. زندگانى امام نهم حضرت امام جواد. نوشته هيئت تحريه مؤسسه در راه حق. تهران. سازمان نهضت سواد آموزى. 1375
17. زندگانى حضرت امام جواد.مرتضى مدرسى چهاردهى (1330ـ 1407ق) تهران. انتشارات موسوى. 1361
18. زندگانى حضرت امام محمد تقى.حسين حماسيان (صابر كرمانى). تهران. انتشارات اقبال. 1342
19. زندگانى سياسى امام جواد. سيد جعفر مرتضى عاملى. ترجمه سيد محمد حسينى. قم. دفتر انتشارات اسلامى. 1367
20. زندگى امام جواد. سيد محمد حسينى شاهرودى. تهران. انتشارات فيض كاشانى. 1375
21. زندگى و سيماى امام محمد تقى. سيد محمد تقى مدرسى. ترجمه محمد صادق شريعت. تهران. مؤسسه انصارالحسين . 1370
22. ستارگان درخشان (ج11) زندگانى حضرت امام محمد تقى.محمد جواد نجفى. چاپ پنجم. تهران. كتابفروشى اسلاميه. 1362
23. سرور الفؤاد (زندگانى حضرت امام جواد) ابوالقاسم سحاب (304 1ـ 1376ق). تهران. كتابفروشى اسلاميه. 1374ق
24. عطية الجواد . سيد مصلح الدين مهدوى (1332ـ 1416ق).اصفهان. حسينيه جواد الائمة . 1366ش
25. معصوم يازدهم امام محمد تقى.احمد سيّاح. تهران. كتابفروشى اسلام. بى تا
26. معصوم يازدهم. امام جواد. جواد فاضل (1335 ـ 1386ق). تهران. كتابفروشى علمى. 1338
27. معصوم يازدهم. حضرت امام محمد تقى. سيد مهدى آيت اللهى (دادور). تهران. انتشارات جهان آرا. 1368.
28. مهمانى از مدينه (داستان زندگى امام جواد ) رضا شيرازى. تهران. انتشارات پيام آزادى.1373
29. ناسخ التواريخ (زندگانى حضرت امام محمد تقى جواد الائمة ) عباسقليخان سپهر(1341ق. تهران. كتابفروشى اسلاميه. بى تا.
30. نگاهى بر زندگى امام جواد.محمد محمدى اشتهاردى . تهران. نشر مطهر. 1374ش
31. نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد. سيد عبدالرزاق موسوى مقرّم (1316 ـ 1391ق), ترجمه پرويز لولاور, مشهد, بنياد پژوهشهاى اسلامى, 1371ش
اينها شمارى از كتابهائى هستند كه بيشتر آنها در روزگارى نزديك به ما يا در دوران معاصر و بخصوص پس از قوام گرفتن جمهورى اسلامى تاليف و نشر شده اند. مجموع اين كتابها چندين هزار صفحه را تشكيل مى دهند و اگر مجموعه اسناد ديگر از كتابهاى قديمى و پايه اى شيعه و نيز كتابها و مقالاتى كه در باره نهمين امام به عربى و اردو و تركى و انگليسى و برخى زبانهاى ديگر نوشته شده و مجموعه هاى پر ورق مدايح و مراثى را در نظر بگيريم بدون اغراق ما با چند ده هزار صفحه نوشته در باره امام جواد روبرو خواهيم بود، اما بدون اين كه قصد ناديده گرفتن زحمات نويسندگان مومن اين آثار را داشته باشم بايد بگويم ئه متاسفانه، اكثريت اين اسناد از زاويه جلب رضايت امام جواد! طلب شفاعت او در روز رستاخيز! به قول معروف آمرزش و استخوان سبك كردن يا نجات از جهنم و رسيدن به نعمتهاى بهشتى، وجلب توجه مردم كوچه و بازار بر منابر و مساجد و رونق كار و كاسبى نوشته شده و ارزش تاريخى ندارند. در اكثر اين اثار ما با يك چهره فرا زمينى، و نه تاريخى و اجتماعى روبرو هستيم. در اين نوع آثار امام جواد:
* به مسائل فقهى پاسخ مى دهد
* كلمات قصار مى گويد
* معجزه و خرق عادت مى كند
* خليفه و اطرافيانش را مى ترساند
* به فقيران و درماندگان كمك مالى مى كند
*و...
ولى مشخص نيست كه بالاخره نقش تاريخى و اجتماعى مشخص و ملموس او فارغ از اعتقادات مردم كوچه و بازار به عنوان امامى كه برترين موجود تكامل يافته و انسان برتر وكامل روزگار خود( به اعتقاد شيعيان) است بيرون از مرزهاى تاريخ مقدس تشيع و قانومندى هاى آن ، در تاريخ مادى و زمينى روزگار خودش و سرزمين خودش و بويژه در رابطه با ايران و تاريخ ايران چيست؟ سئوالات دىگر مى تواند از اين زمره باشد كه:
آيا ما مجبوريم كه در رابطه با او در حريمى آسمانى متوقف بمانيم و اساسا به نقش او در تاريخ نينديشيم ؟
آيا موجوديت او و امثال او حاوى رازهائى است كه تنها عوام الناس آن را حس مى كنند و يا فقط در حيطه شناخت خواص الناس قابل درك است و جود دارد؟
و آياامام جواد شخصيتى مثبت و روشن و قابل احترام داشته است ولى بعدها اين شخصيت فرا زمىنى و شگفت توسط عالمان مذهبى در طول قرنها باز سازى شده است .
در بخش بعدى پژوهش با گذر برزندگى امام جواد، تحت عناوين، امام جواد و مامون، ازدواج امام جواد، امام جواد در مجلس مباحثات، مبارزات امام جواد، اخلاقيات و منش ها، اطرافيان و شاگردان، زنان و فرزندان و... اگر چه نه تمام و كمال گوشه اى از حقايق تاريخى را مشاهده خواهيم كرد .
(ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست: