یکشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۹۶

جرئت دانستن داشته باشیم.قتل هولناک ام قرفه به دست زید ابن حارثه پسر خوانده پیامبر اسلام

 تمامی طرفداران اسلام انقلابی، دموکراتیک، مردمگرا و انسانی، تمامی دوستداران اسلام سیاسی و جمهوری دموکراتیک اسلامی، از سید جمالالدین اسد آبای و اقبال لاهوری تا دکتر علی شریعتی و مهندس مهدی بازرگان، از محمد حنیف نژاد تا مسعود رجوی و تا تمام نواندیشان دینی بخوانند و بیندیشند و پاسخ دهند تمامی کسانی که الگوی زن انقلابی مجاهد مسلمان را در اسلام میجویند به تماشای دراندن یک زن سالخورده و بیگناه بیایند و خود داوری کنند که در نقطه اصلی چه خبر بوده است.
  قتل هولناک ام قرفه
«فاطمه بنت ربيعه بن بدر» به دست زید ابن حارثه پسر خوانده پیامبر اسلام 

در رمضان سال ششم هجری، حضرت محمد گروهی را به فرماندهی زيد بن حارثه به ناحيه‌ی وادی القری فرستاد. در وادی القری اين گروه با طايفه بنی‌فزاره روبرو شدند و بين آنها جنگی درگرفت و مسلمانان شكست سختی خوردند و زيد با اينكه زخمی شده بود توانست فرار كند و خود را به مدينه برساند. زيد بن حارثه سوگند خورد تا از بنی‌فزاره انتقام نگيرد از انجام روابط جنسی خودداری خواهد كرد. پس از بهبودی زخمهای زيد، حضرت محمد دوباره او را به وادی القری فرستاد. اين بار زيد پيروز شد و ام قرفه و دختر او را به اسارت گرفت. نام ام‌قرفه، «فاطمه بنت ربيعه بن بدر»بود و نزد اعراب دارای مقام بالايی بود، چنانكه ضرب‌المثلی درباره او داشتند: «اگر شريفتر از ام قرفه هم بودی، بيش از اين نبودی.» در ميانه راه زيد به قيس بن محسر دستور داد كه ام قرفه را بكشد. قيس ام قرفه را كه زن سالخورده‌ای بود، به وحشيانه‌ترين شكل ممكن كشت. اوهر يك از پاهای ام قرفه را بوسيله طنابی به شتری سركش بست و در دو جهت مختلف رها كرد و پيرزن از وسط دريده شد.

ارائه منابع اسلامی
در اين قسمت متن چهار منبع به صورت كامل ارائه ميشود و آدرس ديگر منابع را نيز برای مطالعه بيشتر قرار می‌گيرد.
ترجمه السيرة النبوية نوشته‌ی ابن هشام ،جلد2، برگ 393:
« كه در آنجا با بنى فزارة برخورد كرد و جنگى ميان آنها واقع شد كه گروهى از همراهان زيد كشته شدند و خود زيد بن حارثة نيز زخمى شد و او را از ميان زخميها نجات دادند، و از جمله كسانى كه در آن معركه كشته شد ورد بن عمرو بن مداش بود كه مردى از بنى بدر او را بقتل رسانيد. زيد بن حارثة چون بمدينه آمد سوگند ياد كرد كه با زنان نزديك نشود تا بجنگ بنى فزارة برود، و چون زخمش التيام يافت مجددا از جانب رسول خدا صلى الله عليه و آله مأمور جنگ با بنى فزارة شد و با لشگرى بدان سو حركت كرد و در وادى القرى بآنان رسيد و گروهى از آنها را كشته و از آن جمله مسعدة بن حكمة يكى ازافراد بنى بدر بود كه بدست قيس بن مسحر كشته شد، و (پسرش) عبد الله بن مسعدة نيز با دو زن كه يكى فاطمه دختر ربيعة بدر مكنى به ام قرفه و ديگرى دخترش بود اسير شدند، و در راه كه ميآمدند زيد بن حارثه بقيس بن مسحر دستور داد تا ام قرفة را نيز كشت و دخترش را با عبد الله بن مسعدة بمدينه بنزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آوردند. و آن دختر را سلمة بن عمرو بن اكوع دستگير كرده بود و مادرش ام قرفة از زنان محترم عرب بود كه شخصيت آن زن در ميان عرب ضرب المثل بود و مى‏گفتند: » لو كنت أعزّ من ام قرفة ما زدت » و از اين رو اين دختر هم از خانواده شريف و بزرگى بود و بدين جهت سلمة از رسول خدا صلى الله عليه و آله خواست تا آن دختر را باو بدهد و حضرت نيز پذيرفت و سلمه نيز او را بدائى خود حزن بن أبى وهب بخشيد و عبد الرحمن بن حزن از همين زن بدنيا آمد. و قيس بن مسحر درباره قتل مسعدة اشعارى نيز گفت
هر چند ابن هشام اين واقعه را از ابن اسحاق روايت ميكند اما از دو شقه كردن صحبتی نميكند فقط در متن عربی سيره ميخوانيم كه قتل سختی بوده است. اما طبری نيز اين داستان را از ابن اسحاق روايت ميكند و از دو شقه كردن ام قرفه نيز صحبت ميكند.
ترجمه تاريخ طبری،جلد3،برگ1131:
« گويد: سفر جنگى زيد بن حارثه سوى ام قرفه در رمضان همين سال بود كه ام قرفه، فاطمه دختر ربيعة بن بدر، را بكشت و قتل وى صورتى بسيار سخت داشت كه دو پايش را به دو شتر بستند و براندند تا به دو نيمه شد، و او پيرى فرتوت بود. و سبب آن بود كه پيمبر زيد بن حارثه را سوى وادى القرى فرستاده بود كه با بنى فزاره رو به رو شد و جمعى از ياران وى كشته شدند و زيد از ميان كشتگان بگريخت و وردة بن عمر و يكى از مردم بنى سعد جزو كشته‏شدگان بود كه يكى از مردم بنى بدر او را بكشت و چون زيد بازگشت، نذر كرد كه جنب نشود تا به جنگ فزاره رود، و چون زخم وى بهبود يافت پيمبر او را با سپاهى سوى بنى فزاره فرستاد و در وادى القرى با آنها رو به رو شد و كسان بكشت كه قيس بن مسحر يعمرى از آن جمله بود و ام قرفه و دختر او را اسير گرفت و بگفت تا او را بكشند و او را به دو شتر بست و دو نيمه كرد و دختر ام قرفه را با عبد الله بن مسعده پيش پيمبر بردند. دختر ام قرفه اسير سلمة بن عمرو بن اكوع بود و ام قرفه شريف قوم خويش بود و عربان بمثل مى‏گفتند: » اگر شريفتر از ام قرفه بودى، بيشتر از اين نبودى.» پيمبر دختر را از سلمه خواست كه بدو بخشيد و پيغمبر دختر را به حزن بن ابى وهب خال خويش بخشيد كه عبد الرحمان بن حزن را از او آورد. روايت ديگر درباره اين سفر جنگى از سلمة بن اكوع هست كه سالار قوم ابو بكر بن ابى قحافه بود. گويد: پيمبر ابو بكر را سالار ما كرد و به جنگ بنى فزاره رفتيم و چون به آب آنها نزديك شديم ابو بكر گفت بخوابيم، و چون نماز صبح بكرديم، ابو بكر گفت تا به آنها حمله برديم و بر سر آب، كسان بكشتيم و من گروهى از كسان را ديدم كه با زن‏و فرزند سوى كوه مى‏رفتند و تيرى ميان آنها و كوه انداختم و چون تير را بديدند بايستادند و من آنها را سوى ابو بكر آوردم. زنى از بنى فزاره در آن ميان بود كه پوستين به تن كرده بود و دخترش را كه از زيباترين زنان عرب بود، همراه داشت. گويد: و به مدينه آمدم و پيمبر مرا در بازار بديد و گفت: » اى سلمه اين زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پيمبر بخدا فريفته او شده‏ام و هنوز دست به او نزده‏ام.» پيمبر چيزى نگفت و روز ديگر باز مرا در بازار بديد و گفت: » اى سلمه اين زن را به من ببخش.» گفتم: » اى پيمبر بخدا هنوز دست به او نزده‏ام و متعلق به تو است.» و پيمبر او را به مكه فرستاد كه چند تن از اسيران مسلمان كه در چنگ مشركان بودند در عوض وى آزاد شدند
ترجمه المغازی نوشته‌ی واقدی ،برگ 427:
« واقدى گويد: عبد الله بن جعفر از عبد الله بن حسين بن حسين بن على بن ابى طالب (ع) برايم نقل كرد كه گفته است: زيد بن حارثه براى تجارت، آهنگ شام كرد و مقدارى زر و نقره از اصحاب رسول خدا (ص) با او بود. او دو پوست بز را دباغى كرد، و زر و سيم خود را در آنها نهاد و با گروهى از مردم به راه افتاد. چون نزديك وادى القرى رسيد، گروهى از بنى بدر كه از قبيله فزاره هستند به او برخوردند، و او ويارانش را به سختى مضروب كردند به حدّى كه پنداشتند كه آنها را كشته‏اند، و تمام كالاهاى آنها را بردند. زيد از مرگ نجات پيدا كرد و در مدينه به حضور پيامبر (ص) رسيد، و حضرت او را فرمانده سريّه‏اى كرده و به آنها فرمود: روزها را كمين كنيد و شبها حركت. راهنمايى هم همراه ايشان بود. بنى بدر سخت ترسيدند، و روزهاى ديده‏بانى را بر روى كوهى كه مشرف بر ايشان بود، مى‏گماشتند و او راهى را كه احتمال داشت مسلمانان از آن بيايند، زير نظر داشت. معمولا او پس از اينكه مسير يك روز راه را ديده‏بانى و بررسى مى‏كرد مى‏گفت: به كار خود سرگرم باشيد! امروز خبرى نيست تا شب چه شود. چون زيد بن حارثه و يارانش به مسافت يك روز مانده به بنى بدر رسيدند، راهنماى ايشان راه را اشتباه كرد و راه ديگرى را پيش گرفت، و چون شب فرا رسيد، متوجه اشتباه خود شدند و همان شبانه راه را جستند و اول صبح كنار بنى بدر رسيدند. زيد بن حارثه اصحاب خود را از تعقيب فراريان منع كرد و دستور داد كه پراكنده نشوند، و گفت: وقتى من تكبير گفتم، شما هم تكبير بگوييد. پس از اينكه دشمن را محاصره كردند، زيد تكبير گفت و يارانش هم تكبيرگفتند. سلمة بن اكوع براى جنگ بيرون شد و مردى از ايشان را به دست آورد و او را كشت. زيد و يارانش، جاريه دختر مالك بن حذيفه و مادر او را كه معروف به امّ قرفه بود در يكى از خانه‏ها به اسارت گرفتند. نام امّ قرفه فاطمه دختر ربيعة بن زيد است. مسلمانان غنايم ديگرى هم گرفتند و راهى مدينه شدند، جاريه را سلمة بن اكوع با خود مى‏آورد، سلمه در مورد جاريه و زيبايى او رسول خدا (ص) صحبت كرد. مدتى كه گذشت پيامبر (ص) از سلمه پرسيدند: جاريه را كه اسير گرفته بودى چه كردى؟ گفت: اميدوارم كه او را با يكى از زنان ما كه در بنى فزاره اسير است مبادله كنم. پيامبر (ص) دو يا سه مرتبه ديگر هم اين مطلب را تكرار فرمودند، و پرسيدند كه: جاريه را چه كردى؟ سلمه فهميد كه پيامبر تمايل به او دارند و او را به رسول خدا (ص) بخشيد. پيامبر (ص) او را به حزن بن ابى وهب بخشيدند، و جاريه براى او دخترى زاييده حزن از جاريه فرزند ديگرى نداشت. حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عايشه نقل مى‏كرد كه گفته است: چون زيد بن حارثه از اين سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زيد آمد و در زد و پيامبر (ص) در حالى كه از كمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمين مى‏كشيدند- و من هرگز پيامبر را چنين نديده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسيدش، و از او سؤال كرد و او خبر پيروزى خود را داد. امّ قرفه را قيس بن محسّر به صورت بدى كشت، با اينكه پيرزنى سالخورده بود پاهايش را به دو شتر سركش بستند، و از هم دريده شد. عبد الله بن مسعدة و قيس بن نعمان بن مسعدة بن حكمة بن مالك بن بدر هم كشته شدند
ترجمه الطبقات الكبری نوشته‌ی ابن سعد،جلد 2، برگ 88:
« پس آن گاه در ماه رمضان از سال ششم هجرت سريّة زيد بن حارثه براى جنگ در وادى القرى واقع شد. و ميان آن تا مدينه هفت شب راه است. گويند، زيد بن حارثه با تنى چند از بهر بازرگانى به شام رفت و كالاهايى از آن اصحاب پيامبر (ص) نيز با خود داشت. چون به نزديك وادى القرى رسيد گروهى از بنى قزارة از بنى بدر با زيد و يارانش روباروى آمدند و او را با همراهانش سخت زخمى كردند و هر چه با آنان بود گرفتند. زيد پس از بهبودى به مدينه بازگرديد و خبر به پيامبر (ص) آورد. و رسول خدا (ص) او را با گروهى گسيل داشت كه شبها مى‏رفتند و روزها كمين مى‏ساختند. و بنى بدر چشم بر آنان داشتند. ولى زيد و همراهانش در سپيده دمى بناگاه بر آنان هجوم برده و تكبير گفته مقامگاه آنان رامحاصره كردند و امّ قرفه را به اسيرى گرفتند، و او فاطمه دختر ربيعة بن بدر است، و دخترش جارية است دختر مالك بن حذيفة بن بدر. و جارية را مسلمة بن اكوع به اسيرى گرفت و او را به رسول خدا (ص) بخشيد و پيامبر (ص) نيز او را به حزن بن ابى وهب بخشيد. و امّ قرفه پيرزنى فرتوت بود و قيس بن محسر او را به وضع بسيار بدى كشت، بر پاهاى او ريسمان بست و ريسمان را به دو شتر گره زد و آن دو شتر را در دو جهت مخالف راند و او را از ميان دو نيم ساخت. و نعمان و عبيد الله پسران مسعدة بن حكمة بن مالك بن بدر را هم كشت. و زيد بن حارثه چون به مدينه بازگرديد، راست بر در خانه رسول خدا رفت و در زد و پيامبر (ص) برخاست بى آنكه ردا بر دوش افكند، و ازار آن حضرت به زمين كشيده مى‏شد، و زيد را در آغوش كشيده بوسيد و از چگونگى كار پرسيد. پس زيد خبر پيروزى خود را داد
ديگر منابع به زبان فارسی: 1- ترجمه تاريخ يعقوبی، جلد1، برگ 434. 2- ترجمه التنبيه و الإشراف نوشته‌ی مسعودی ، برگ 232. 3- ترجمه تاريخ الكامل نوشته‌ی ابن اثير، جلد7، برگ 243.
منابع به زبان عربی: 1- السيرة النبوية، عبد الملك بن هشام،ج 2، ص 617. 2- تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر حضرت محمد بن جرير الطبري،ج2، ص 642. 3- كتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدي ،ج2، ص 564. 4- الطبقات الكبرى، حضرت محمد بن سعد، ج 2، ص 69. 5- تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب، ج 2، ص 71. 6- التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسين المسعودي، ص 220. 7- الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير ، ج 2، ص 209. 8- الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر ،ج3، ص 1298. 9- الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى،ج4، ص 197. 10- كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، ج1، ص 378. 11- إمتاع الأسماع ، تقى الدين أحمد بن على المقريزى ،ج1، ص 270. 12- سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، حضرت محمد بن يوسف الصالحى الشامى،ج6، ص 99. 13- عيون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، أبو الفتح حضرت محمد بن سيد الناس،ج2، ص 147. 14- كتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبيب بن امية الهاشمى البغدادي، ص 119. 15- المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى،ج3، ص 260.

گناه ام فرقه چه بود
طبری (م 310) ، ابن هشام (م 218) ، واقدی(م 207) و ابن سعد(م 230) هيچگونه جرمی را برای ام قرفه ذكر نميكنند. يعقوبی (م293) ميگويد: » ام قرفه دختر ربيعة بن بدر كه مالك بن حذيفة بن بدر او را به همسرى گرفته بود، چهل مرد از نسل خود را نزد رسول خدا فرستاده و گفته بود: بر او در مدينه هجوم آوريد.» از اين سخن چنين برداشت ميشود كه ام قرفه قصد جنگ يا ترور داشته است ، مسعودی (م 345) و البلاذری(م 279) نيز چنين مفهومی را ميرسانند. اما واقدی و ابن سعد ميگويند كه زيد بن حارثه برای تجارت به وادی القری رفته بوده است و بنی فزاره به زيد و يارانش حمله ميكنند. طبری و ابن هشام ميگويند كه حضرت محمد زيد بن حارثه را به وادی القری فرستاد و در آنجا زيد و يارانش با بنی فزاره روبرو شدند و بين آنها جنگ درگرفت. از نقل قول طبری و ابن هشام نيز چنين دريافت ميشود كه حضرت محمد، زيد را به قصد جنگ به وادی القری نفرستاده بوده است و برخورد زيد و يارانش با بنی فزاره اتفاقی بوده است و اصلا به خاطر همين ناگهانی بودن هم هست كه زيد و يارانش شكست ميخورند. مشكلی كه كتابهای مسعودی و يعقوبی اسناد مطالب تاريخی را ذكر نكرده‌اند و راه را برای پژوهش بيشتر بسته‌اند. صالحی شامی (م 942) نيز برخلاف منابع دست اول جرم ام قرفه را دشنام دادن به رسول الله ذكر ميكند، البته مطالب يك منبع قرن دهمی كه ريشه‌ای در متون دست اول ندارد را به سختی ميتوان قبول كرد، از طرفی هم نميتوان قبول كرد كه درميانه راه زيد هوس كرده است ام قرفه را بكشد و عاقلانه است كه دليلی داشته باشد. به هر حال منبع معتبری در اين زمينه در دست نداريم. كتابهای ابن هشام،واقدی،ابن سعد و طبری جز منابع اصلی و معتبر تاريخ اسلام ميباشند كه هيچ اشاره‌ای به مجرم بودن ام قرفه نميكنند و اگر روايت البلاذری ، يعقوبی و مسعودی را قبول كنيم ، جرم ام‌قرفه اين بوده است كه قصد جنگ با مسلمانان را داشته است، ولی اين موضوع كشتن يك پيرزن اسير را به وحشيانه‌ترين شكل ممكن، توجيه نميكند.
عكس‌العمل حضرت محمد
آقای مهدوی دامغانی در پاورقی برگ 88 از جلد دوم ترجمه » الطبقات الكبری» مينويسد: » اين سريّه در سيره ابن هشام و طبرى و ابن اثير و سيرة الفداء نيامده است و رفتارى كه با امّ قرفه شده قطعا مورد رضايت حضرت ختمى مرتبت (ص) نبوده است.» شوربختانه من كتاب » سيرة الفداء» را دراختيار ندارم، ولی همانطور كه در قسمت منابع مشاهده كرديد شرح كامل اين سريه در سه منبع ديگر آمده است. حال ببينيم قسمت دوم ادعای اين بچه آخوند چقدر درست است. ظاهرا در اين مورد هم آقای مهدوی دامغانی مرتكب تقيه شده‌اند و عكس العمل «حضرت ختمی مرتبت» حكايت از رضايت او از اين جنايت ميكند. حديثی از عايشه در اين مورد روايت شده است: «حضرت محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عايشه نقل مى‏كرد كه گفته است: چون زيد بن حارثه از اين سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند. زيد آمد و در زد و پيامبر (ص) در حالى كه از كمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمين مى‏كشيدند- و من هرگز پيامبر را چنين نديده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسيدش، و از او سؤال كرد و او خبر پيروزى خود را داد.» غير از اين حديث چيز ديگری گزارش نشده است و حتی اتفاقات مربوط به دختر ام قرفه نيز در آخر اين سريه گزارش شده است اما در هيچكدام از منابع گفته نشده است كه حضرت محمد به اين عمل اعتراض كرده است. حديثی كه از عايشه روايت شده است، نشان از تاييد عمل زيد بن حارثه توسط حضرت محمد دارد.

نتيجه‌گيری
زيد بن حارثه برده حضرت محمد بوده است و بعد ادعای پيامبری حضرت محمد جز اولين كسانی است كه به او ايمان می‌آورد. با توجه به اينكه اين سريه در رمضان سال ششم هجری اتفاق افتاده است، 19 سال از اسلام آوردن زيد بن حارثه می‌گذشته است و در اين مدت و حتی قبل از آن زيد در كنار پيامبر اسلام بوده است و يكی از سرداران سپاه اسلام بوده است و در سريه‌های مختلفی شركت داشته است. پس گزافه نگفته‌ايم اگر بگوييم زيد بن حارثه يكی از انسانهای پرورش يافته‌ی «اسلام راستين» است. زيد در اين ماجرا جنايتی را مرتكب ميشود كه حتی خواندن آن نيز مو را بر تن انسان سيخ ميكند و مشخص ميكند كه اين مسلمان راستين بويی از اخلاق و انسانيت نبرده است. حضرت محمد نيز با استقبال گرم خود از زيد، درستی اين عمل را تاييد ميكند و در اسلامی بودن آن هيچ شبهه‌ای نمی‌گذارد.


منابع
1) الإصابة فى تمييز الصحابة، احمد بن على بن حجر العسقلانى (م 852)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بيروت، دارالكتب العلمية، ط الأولى، 1415/1995.
2) كتاب جمل من انساب الأشراف، أحمد بن يحيى بن جابر البلاذرى (م 279) ، تحقيق حضرت محمد حميد الله، مصر، دار المعارف، 1959.
3) إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تقى الدين أحمد بن على المقريزى (م 845)، تحقيق حضرت محمد عبد الحميد النميسى، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1420/1999.
4) تاريخ الأمم و الملوك ، أبو جعفر حضرت محمد بن جرير الطبري (م 310)، تحقيق حضرت محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، ط الثانية، 1387/1967.
5) تاريخ طبرى ، حضرت محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش.
6) تاريخ اليعقوبى، احمد بن أبى يعقوب بن جعفر بن وهب واضح الكاتب العباسى المعروف باليعقوبى (م بعد 292)، بيروت ، دار صادر، بى تا.
7) تاريخ يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب ابن واضح يعقوبى (م بعد 292)، ترجمه حضرت محمد ابراهيم آيتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش.
8) التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن الحسين المسعودي (م 345)، تصحيح عبد الله اسماعيل الصاوى، القاهرة، دار الصاوي، بى تا( افست قم: مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامية).
9) التنبيه و الإشراف، أبو الحسن على بن حسين مسعودي (م 345)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ دوم، 1365ش.
10) السيرة النبوية، عبد الملك بن هشام الحميرى المعافرى (م 218)، تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا.
11) زندگانى حضرت محمد(ص) پيامبر اسلام، ابن هشام (م 218)، ترجمه سيد هاشم رسولى، تهران، انتشارات كتابچى، چ پنجم ، 1375ش.
12) الطبقات الكبرى، حضرت محمد بن سعد بن منيع الهاشمي البصري (م 230)، تحقيق حضرت محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1410/1990.
13) طبقات، حضرت محمد بن سعد كاتب واقدى (م 230)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، انتشارات فرهنگ و انديشه، 1374ش.
14) عيون الأثر فى فنون المغازى و الشمائل و السير، أبو الفتح حضرت محمد بن سيد الناس (م 734)، تعليق ابراهيم حضرت محمد رمضان، بيروت، دار القلم، ط الأولى، 1414/1993.
15) الكامل في التاريخ ، عز الدين أبو الحسن على بن ابى الكرم المعروف بابن الأثير (م 630)، بيروت، دار صادر – دار بيروت، 1385/1965.
16) كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، عز الدين على بن اثير (م 630)، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
17) كتاب المحبر، ابو جعفر حضرت محمد بن حبيب بن امية الهاشمى البغدادي(م 245)، تحقيق ايلزة ليختن شتيتر، بيروت، دار الآفاق الجديدة، بى تا.
18) كتاب المغازى، حضرت محمد بن عمر الواقدي (م 207)، تحقيق مارسدن جونس، بيروت، مؤسسة الأعلمى، ط الثالثة، 1409/1989.
19) مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، حضرت محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
20) المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، أبو الفرج عبد الرحمن بن على بن حضرت محمد ابن الجوزى (م 597)، تحقيق حضرت محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1412/1992.
21) الاستيعاب فى معرفة الأصحاب، أبو عمر يوسف بن عبد الله بن حضرت محمد بن عبد البر (م 463)، تحقيق على حضرت محمد البجاوى، بيروت، دار الجيل، ط الأولى، 1412/1992.
22) سبل الهدى و الرشاد فى سيرة خير العباد، حضرت محمد بن يوسف الصالحى الشامى(م 942)، تحقيق عادل احمد عبد الموجود و على حضرت محمد معوض، بيروت، دار الكتب العلمية، ط الأولى، 1414/1993.
جستجو و منبع در سایت زندیق  و سایتهای دیگربا دخل و تصرفی ناچیز

سه‌شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۹۵

سلسله امویان و سیمای واقعی معاویه و یزید بخش دوم اسماعیل وفا یغمائی




سلسله امویان و سیمای واقعی معاویه و یزید
بخش دوم
اسماعیل وفا یغمائی
بیاد جانباختگان کشتارهای سال 1367 کسانی که با شقاوت و بیرحمی کسانی کشتار شدند که در جنایت بارها گوی سبقت را از یزید و معاویه ربودند
معاویه نخستین خلیفه اموی وششمین(اگر دوره کوتاه خلافت حسن ابن علی را در نظر نگیریم) پنجمین خلیفه امپراطوری اسلام پس از عمری نسبتا طولانی در تاریخ در 12 رجب سال 60 هجری در گذشت. مرگ معاویه در جریان مسافرتش از مکه به شام رخ داد.   قیس الفهری، نمازبر جنازه ی معاویه   خوانده و او را بین باب «حاجیه» و «باب الصغیر» دفن کردند و گورش با گنبد و بارگاهی،در سوریه امروزی هنوز برجاست.
معاویه سالها پیش از مرگ در سال 46 هجری رسما جانشینی یزید را اعلام کرده و زمینه را برای حکومت او آماده ساخته بود. برای درک بهتر دوران یزید ادامه کنکاش در دوران معاویه هنوز ضروری است.
دیکتاتور و سیاستمداری هوشیار یا موجودی دوزخی
درتاریخنویسی ملایان در طول قرنها ما با سیمای یک دیکتاتور هوشیار و یک فرمانروای استوار که موفق شده بود در طول خلافت عمر و عثمان و علی موقعیت خود را حفظ کند و فرمانروائی بر شام و اردن را داشته باشد وبا جنگ یامکر(نام دیگر ترفندها و راههای سیاسی) زیرکانه در مقابل علی و فرزندش بایستد و قدرت را از کف نگذارد و سرانجام سلسله اموی را بر سر کار آورد و بر بخش عظیمی از جهان متمدن آن روز حکمروا باشد روبرو نیستیم به همین دلیل با مدارک آخوندی نمی توانیم بطور واقعی معاویه را بشناسیم.
در تاریخنویسی آخوندی بر بسیاری نکات و از جمله اینها سخت تاکید شده است.
معاویه حرامزاده و مادرش هند روسپی بود.
مادر معاویه در جنگ احد جگر حمزه عموی پیغمبر را از سینه بیرون کشیده و دندان زده است.
اوعلیه علی ابن ابیطالب جنگ صفین را به راه انداخته است.
اوبه امام حسن و سعد ابن وقاص زهر خورانده است
اوبسیار سورچران و شکمو بوده است
اودشمنان اهل بیت را به حکومت گماشته و مسئول کرده است
اوتعدادی از یاران علی را کشته است
اوبه علی ابن ابیطالب دشنام داده است
اومفعول بوده است و به بیماری مشهوری در این زمینه دچار گشته است.
و بسا چیزهای دیگر که فقط ملایان میتوانند به آن بیاندیشند .

خوردن حق اهلبیت بزرگترین جنایت معاویه است
 نگین و شاه سطر و فراز اصلی تمامی این گزارشات این است که معاویه و طبعا قبل از آن سه خلیفه قبلی منهای علی حق اهل بیت را پایمال کرده اند و خورده اند!. این پایمال شدن حق و خوردن حق اهل بیت  که بیش از دوازده قرن ورد زبان ملایان و شاه بیت تمام گفتارها و تفسیرها و تحلیلهای آنانست با خروارها حدیث و نوشته تا عرش اعلا فرا رفته و سرانجام این کلام بر زبان الله جاریانده! شده است که هست و نیست، و زمین و حکومت بر آن و نهایتا بر تمام مسلمانان و غیر مسلمانان حق اهل بیت است و نهایتا دوازدهمین امام از زنجیره همین اهلبیت  از چاهی در سامرا یا مسجد جمکران ظهور خواهد کرد و کل کره زمین را در زیر علم عدل در خواهد آورد .
در راستای همین تئوری هم در شرایط کنونی نمایندگان و میراث بران اهل بیت در ایران سی و هفت سال است بر گرده همگان سوارند و بر اثر کثرت و غلظت عدالت حضرات !بدون تعارف میلیونها نفر به روان معاویه  فرضی دوران خودمان یعنی مرحوم شاه در ته دل درود میفرستند که بسا  و بسا قابل تحملتر از آخوندهای حاکم و میراث داران اهلبیت است.
درود بر چنگیز خان و امیر تیمور رضی الله و عنه! مرگ بر معاویه و یزید لعنت الله
مساله محوری و مضحک حق سیاسی و تاریخی و ازلی ابدی اهلبیت چنان معیار مشروع و نامشروع و خادم و خائن قرار گرفته که نه تنها معاویه و یزید ،بلکه قبل از انها با وقاحت تمام ، و توهین و تحقیر بیش از یک میلیارد مسلمان سنی، سه خلیفه اول به زیر تیغ داوری غیر تاریخی ملایان رفته اند و قرنها در سراسر ایران منبری شده اند ولی یکبار بر منبر از چنگیز و تیمور و آقا محمد خان و بسیاری از جبارانی که دایره جنایاتشان گسترده تر از یزید و معاویه علیه توده های مسلمان بوده است سخن گفته نشده! و چرا؟
جواب دادن به این مساله برای آخوندها و تاریخ آخوندی مشکل نیست! چنگیز و تیمور و آقا محمد خان هرچه کرده اند و کشته اند حق اهلبیت را (که میراث بران آن از زمان نواب اربعه ملایان هستند) زیر پا نگذاشته اند بلکه در موارد بسیار حامی و تکیه گاه آخوندها بوده اند و بیشترین کوشش را برای تعمیر و عظمت بخشیدن به مقابر اهل بیت و صدها امامزاده و سید و ملا را همین جباران جنایتکار علاقمند به اهل بیت انجام داده اند. میتوانید   تاریخ بر پائی گنبد و بارگاه برای مقدسین و وابستگان به اهلبیت  رااز نظر بگذرانبد. مدارک سخن میگویند وهمه چبز روشن است
بعنوان مثال نخستین بار مهدی خلیفه عباسی بر مزار حسین ابن علی و بعدها مامون بر آن گنبد و بارگاه ساختند . از اینان یادی نمیشود چون خود اینها حق اهلبیت را خورده اند. دیلمیان و سلجوقیان کوشش زیادی در بنای مقابر نمودند و بعدها ایلخانان مغول شاخه جلایریان از کسانی بودند که به گنبد و بارگاهها بویژه مزار حسین ابن علی رسیدگی فراوان کردند پادشاهان صفوی و قاجار نیز با رسیدگی به مزارات اهل بیت هم استخوان از بار جنایات خود سبک کردند هم ملایان را خشنود ساختند و هم نشان دادند به اهلبیت و حق آنان اعتقاد دارند!.
. میتوانید تاریخ را از این زاویه و از زاویه همراهی و همیاری شاهان و شیخان  بطور مستقل ببینید در کنار هر سلطان جباری در کنار ارتشبدان و جلادان و زندانبانان، فقیهان و علمای دین را حتما خواهید یافت که دعا گویان واز زمره حامیان ظل الله هستند، بنابراین عیبی نیست که آقا محمد خان قاجار در کنار مزار علی ابن ابیطالب در نجف و تحت حمایت ملایان دفن شود و نام چنگیز و تیمور نامی غیر ممنوع برای نامیدن کودکان مسلمان باشد ولی از کنار نام یزید و معاویه و خلفای اموی و عباسی و همچنین نامهای ابوبکر و عمر عثمان وعایشه برای اینکه حق اهلبیت را خورده و به آنها ستم کرده اند نمیتوان رد شد که معیار حق اهلبیت است و نه دوایر کشتار و جنایت .
در کادر تاریخ و سنت آخوندها که متاسفانه همه ما قرنها گرفتار آن بوده و هنوز هم هستیم باید برای هفتاد و دو تن که آماج جباریت حکومت یزید شدند به دلیل اهل بیت بودن  تا قیام قیامت بر سر زد و گریست ولی برای کرمانی که هزاران تن ازمردانش در زیر تیغ جلادان آقا محمد خان کور و سر بریده و زنانش در زیر پیکرهای سربازان متجاوز شخم خوردند و برای دهلیی که سه روز عرصه کشتار سربازان نادرشاه  بود و برای دهها و صدها شهری که در طول قرنها و سلسله ها ویران و کشتارگاه شدند نه باید روضه ای خواند و نه باید دهان به لعنت بانی این کشتارها گشود که آقا محمد خان در حرم امن علی ابن ابیطالب آرمیده و احتمالا با شفاعت اهلبیت پس از مداوا عازم بهشت شده تا داد دل دوران حیاتش را از حوریان بستاند و درد کهن فراموش شودو نادرشاه سپهسالار جنگاور و شجاع و بیرحم که صلاحیت نظامی اش تردید بردار نیست، در چند صد متری حرم امام رضا در آرامش است.

 کدام حق؟!نظریه ای مضحک و ضد تاریخی
در عرصه عمل که عجالتا حق اهل بیت در دست خمینی و خامنه ای بود و هست اما در عرصه تئوری و نگاهی خردمندانه میشود نخست به مضحک بودن این نظریه آخوندی  حتی در داوری برای شناخت جباریت و جنایات معاویه و یزید مقداری اندیشید و پرسید براستی کدام حق؟ اهل بیت بطور واقعی چه حقی دارند؟ این حق را از کجا به دست آورده اند؟ مگر عرصه جدال بر سر قدرت ، صحنه حق الهی و یا غیر الهی است؟
با تکیه بر تئوری حق اهلبیت ما با یک تئوری بسیار مضحک که اساسا عنصر حرکت و تغییر را از تاریخ میگیرد و میمیراند روبرو هستیم. قبول تئوری حق اهلبیت یعنی اینکه خدای محیط بر جهان همه چیز را از پیش تعیین و فیکس کرده است و از زمان اهلبیت تا پایان عمر زمین ما باید فقط متوجه حفاظت از حق اهلبیت باشیم و این اهل بیتند که حرکت تاریخ را بر عهده دارند کار ما اطاعت است و حرمت نهادن این خق و نه چیز دیگر!. اما واقعیت تاریخ چه میگوید؟
عرصه تاریخ در تمام چهان ، در طول تاریخ و در تمام کشورها و حکومتها، از عصر دیکتاتوریهای خام و خشن تا زمان پارلمان و مجلس و صندوق رای،صحنه کشاکش نیروهای سیاسی و اجتماعی با ایده های گوناگون بر سر به دست آوردن قدرت بوده و هست و حق از پیش تعیین شده ای نه وجود داشته ونه وجود دارد.
در روزگار گذشته شمشیرها و بعدها تفنگ و توپ و قرارداهای سیاسی حق و ناحق بودن را تعیین میکردند و الان رای و صندوقهای انتخابات و احزاب و پارلمانها و امثالهم و در این راستاست که میتوان سیما و نقش واقعی چنگیز خان و تیمور و نرون و هیتلر و نیز کورش و کریمخان زند و خمینی و خامنه ای و استالین و لنین و گورباچف و لینکلن و نیروها و تاریخشان را شناخت.
در یک نگاه درست ،دیکتاتورهای جبار نیز چون انقلابیون  ولیبرالها و دموکراتها چهرهائی تاریخی هستندو در این راستا ،و نه حق اهلبیت است که تکلیف را روشن میکند،که علی و معاویه و یزید و حسین هر یک برعرصه  تاریخی اجتماعی و اجتماعی قابل شناسائی هستند و نه در پهنه احادیث و اینکه مادر آن یک هزار پرچم به نشانه رابطه با صدها مرد بر بام سرای خود زده و مادر این طاهره زمان و پاکیزه ترین زن تاریخ و سیده النسا العالمین بوده است. و آن یک مظهر پاکیزگی اخلاق و این یک مفعول و دچار بیماری... بوده است.
تاریخنویسی و تئوری بافیهای آخوندی مضحک و مبتذل و مسخره، و مضحکتر و مبتذل تر از این تئوریها  متاسفانه باور من و ما در طول قرنها بخصوص دوران معاصر به این مزخرفات است
 سئوالاتی که میشود مطرح کرد
دوباره تاکید میکنم تاریخنویسی ملایان در طول دوازده قرن جز جهل و دروغ و خرافه و خفت و جز خوراک فکری مغزهای علیل و عقب مانده و موجب معلولیت ذهنی مضاعف آنها نبوده و نیست
با این تاکید با هم بر پایه اسناد تاریخی و رویدادهائی که منطق و خرد آن را در میابد به دادگاه تاریخ برویم و فارغ از اینکه مادر معاویه یا یزید دچار انحراف اخلاقی بوده و اینکه معاویه از زمره جباران بوده این سئوالات را از داور تاریخ بپرسیم ومعاویه را از آغاز نوجوانی تا لحظه مرگ گام به گام جلو بیاوریم و جواب بخواهیم و بیندیشیم.
 الف:
برای چه پیامبر بعنوان خرد و شعور مطلق در ارتباط با روح و جان جهان توسط وحی، معاویه را بعنوان یکی از کاتبان وحی برگزید.آیا میدانست چه میکند یا نمیدانست؟
ب:
بر اساس روایت تاریخ و اسناد و نه فقط حدیث، برای چه در سال نوزده هجری عمر به دلیل شجاعت معاویه در حمله و فتح قیساریه او را بجای برادرش یزید فرمانروا و والی شام کرد کرد و بر خلاف سنت خود که هر دوسال کارگزاران را عوض میکرد معاویه را در سمت خود باقی گذاشت (- التراتيب الاداريه ج1ص269). چرا عمر که به سختگیری در اجرای عدالت معروف بود معاویه را جوانمرد عرب مینامید! (الاستيعاب ج3ص397)
ث:
به چه دلیل خلیفه سوم عثمان خلیفه قدرتمندی که دو بار داماد پیامبر اسلام شده بود فرمانروائی او را در دوران خود بر شام تثبیت و تائید کرد. 
در اینکه در دوران عثمان قدرت بنی امیه رو به افزونی گذاشت تردیدی نیست ولی مساله تنها این نیست وبه روایت تاریخ غیر آخوندی معاویه در این دوران در شام با شیوه حکومت خود بخشهای زیادی از مردم را به خود جلب و جذب کرده بود بطوریکه پس از حکومت علی با پشتیبانی همین مردم ارتشی عظیم آراست و به بهانه خونخواهی عثمان و اینکه علی ابن ابیطالب از تحویل دادن قاتلان عثمان سر باز میزند  نهایتا در کنار حکومت علی فرمانروائی مستقل خود را بمثابه حکومتی در حکومت ادامه داد.
ماجرای شورشی که به قتل خلیفه سوم انجامید و تضاد خانواده ابوبکر با عثمان و عایشه از ستونهای این شورش بود و حوادث بعد از آن نشان میدهد مردم و جامعه پس از عثمان نه بر پایه حق و حقوق اهلبیت مورد نظر آخوندها بلکه روال معقول و منطقیی که تاریخ و اجتماع وقت دنبال میکند عمل کردند . 
قبل از آن پس از ترور عمر توسط فیروز، نه بر پایه حق و حقوق اهلبیت!! بلکه بر پایه شورا، شورای شش نفره ای تشکیل شد که علی نیز در زمره این شش تن بود و این شورا عثمان را برگزید و علی رای شورا را پذیرفت.همین جا توجه میدهم که تمام روضه خوانیهای ملایان و نفرین و لعنت عثمان توسط علی جز یاوه نیست علی تا پایان و حتی در جریان شورش کوشش بسیار و میتوان گفت جانانه و درخشانی نمود که عثمان را از خطر نجات بدهد ولی به دلایل مختلف منجمله ورود عایشه و حفصه زنان پیامبر به صحنه شورشها ونیزبسیاری از بزرگان صحابه و جنگاوران خوشنام  و همچنین سیاست معاویه موفق نشد و عثمان به قتل رسید.
برخورد علی با مساله برخوردی هوشیارانه و مسئولانه بود. او بر خلاف ملایان دروغپرداز که تاریخ را بر اساس حق اهلبیت بررسی میکنند نه به اهلبیت و حق اهل بیت بلکه به حکومت و دولت تازه ای میاندیشید که با قتل عثمان در گرداب بحرانهای فراوان فرو مبرفت و همینطور هم شد و نهایتا خود علی هم قربانی بحرانهای پس از قتل عثمان و شورشها و تضادهای داخلی شد و تاریخ اسلام پس از او راهی دیگر در پیش گرفت.

.پس از قتل عثمان  شورشیان مصر علی را برگزیدند. شورشیان کوفه از زیبر بن عوام و شورشیان بصره از طلحه حمایت کردند و نهایتا و پس از کشاکشهائی چند و حمایت مردم مدینه که از این شورش گسترده که به قتل خلیفه انجامیده بود در وحشت بودند علی به ر ای و با بیعت شورشیان زمام خلافت را در دست گرفت.از قتل علی در کشاکش جنگها و تضادهای علی و پیروزی معاویه قبل از این به اشاره سخن گفته شد و این بخش نیز لازم بود توضیح داده شود تا بدانیم چگونه باید یزید ودوران حاکمیت یزید را بعنوان یک امپراطور و نه یک سگباز شرابخواره بر میلیونها تن و چند میلیون کیلومتر مربع که جغرافیای امپراطوری اسلام ان روزگار بود نگریست. در این راستاست که میتوان یزید را و نیز حسین و ماجرای یزید و حسین را در عرصه تاریخ و فارغ از تئوری حق اهلبیت دریافت.
پایان قسمت دوم
شانزده اوت 2016

پنجشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۹۵

سلسله امویان و سیمای واقعی یزید و معاویه اسماعیل وفا یغمائی


مساحت امپراطوری امویان بالغ بر سیزده میلیون و چهارصد هزار کیلومتر بود

سلسله امویان و سیمای واقعی معاویه و یزید 
(بخش اول)
اسماعیل وفا یغمائی
بیاد جانباختگان کشتارهای سال 1367 

اشاره نخست

قبل از این در یاداشتهای خود، در باره مسائل تاریخی و بخصوص تاریخ شیعه بارها و بارها تاکید کرده ام تاریخ را باید درست دید و درست بررسی کرد و درست نوشت تا مفید افتد.تاریخ را نباید با گرایشات شخصی و مذهبی و ناسیونالیستی و غیره رنگ آمیزی کرد و بر این روال تاریخ آخوند نوشته یا تاریخی را که توسط شبه ملایان بدون ریش با پیشدواریهای نادرست نوشته شده را باید یکسره به زباله دان ریخت. 
این تاریخ، تاریخ آخوند نوشته در وجه غالب خود چیزی جز روضه خوانی، وجز خیالپردازیهای آخوندی،جز عظمت دادنهای بی پایه یا کاریکاتوریزه کردن به شخصیتهای مورد نظرشان در جهت تحمیق و خرافه پراکنی نیست. آخوندها نه فقط شخصیتهای تاریخی بخصوص تاریخ اسلام بلکه در موارد بسیار کل تاریخ را منبری کرده اند!.
 برای شناخت تاریخ منجمله تاریخ شیعه باید فارغ از قلمرو تعصب و تقدس دست به کار شد تا واقعیت تاریخ را به تماشا ایستاد. برای نمونه نگاهی میاندازیم به چهره هائی که بعنوان سمبلهای ظلم و شر و جنایت قرنها اذهان عام و خاص را مشغول کرده و هنوز هم از سیاهترین چهره های تاریخ شیعه اند، معاویه و یزید!. به راستی معاویه و  یزید که بودند؟ آیا درجه جنایت و خونریزی خود و حکومتشان از بسیاری آز شخصیتها و حکومتهای ایران و سایر کشورهای جهان بیشتر بود؟آیا بواقع و از نظر تاریخی ودر ترازوی داوری تاریخ معاویه و یزید و شدت و درجه جنایاتشان با حکومت ملایان قابل مقایسه است؟ آیا یزید با بازماندگان حسین همان کرد که ملایان با زندانیان سیاسی در تابستان شصت و هفت انجام دادند.یزید و معاویه و امثال آنها را از قاب های هذیان و خیالپردازی بیرون آوریم و ببینیم و بشناسیم آنگاه معنای منبری کردن تاریخ را بهتر خواهیم دانست.
 آنچه که آخوندها گفته اند و ما در طول نسلها باور کرده ایم و بر سر و سینه کوبیده ایم  این است که معاویه شخصیتی دوزخی و یزید قاتل امام حسین، شخصیتی لعنت شده وزنباره و شرابخواره و منحرف جنسی و... امثال اینها بود که آمد و رفت و سر از جهنم در آورد.تمام حکایت منفور بودن و ملعون بودن تاریخی معاویه و یزید از این زاده میشود که معاویه در برابر علی ایستاد وحق رهبری او را خورد! و یزید پاره تن پیامبر امام حسین را کشت! ولی واقعیت چیست؟آیا اگر معاویه حق رهبری علی را نخورده و یزید امام حسین را نکشته بود و تمام کارهای دیگر را انجام داده بود این چنین داوری میشد؟ در تاریخ ایران و اسلام دهها شخصیت خشن تر و بیرحمتر و خونریزتر از معاویه و یزید وجود داشته اند که چون منبری نشده اند حتی بر فراز گورشان گنبد و بارگاه نیز ساخته اند!. برویم و ببینیم تاریخ در چشم انداز بی گذشت و واقعی و قانونمندیهای خود چه میگوید. تاریخی که هیچ ائینی را جز واقعیت و هیچ تقدسی را جز حقیقت به رسمیت نمیشناسد وبا بهشت و دوزخ سرو کاری ندارد. بهشت و دوزخ تاریخ بر روی همین زمین و در گذر از زمان است و بس.

ریشه های مشترک برادران خونی سه گانه

از زاویه ای تمام جنگ و دعوای سه سلسله هاشمی، اموی و عباسی، در تاریخ سرزمینهای اسلامی و تاریخ اسلام جنگ بر سر قدرت میان شاخه های یک فامیل است که به رنگ و لعابهای فراوان آمیخته شده است.

قریش ( بمعنای شتر توانا) نام خاندان پیامبر اسلام است.

عبدمناف از بزرگان طایفه قریش دو پسر داشت . هاشم و و عبد الشمس.

هاشم جد اعلای پیامبر اسلام و خاندان هاشمی و امیه جد اعلای خاندان اموی و بنی امیه است

نسب محمد پیامبر اسلام تا عبدمناف بدینگونه است

محمّد پسر عبدالله پسر عبدالمطلّب پسر هاشم پسر عبدمناف پسر قصی ابن کلاب پرده دار کعبه

نسب معاویه بنیانگذار خاندان اموی بدینگونه است

معاوية پسر صخر پسر حرب پسر أمية پسر عبد شمس پسر عبد مناف پسر قصي بن كلاب پرده دار کعبه

میبینیم با چهار واسطه نسب پیامبر اسلام و معاویه در عبد مناف به هم میرسند واین دو به یک ریشه واحد میرسند و در همین رابطه میتوانیم اندکی پائین تر آمده و ریشه واحد و مشترک خونی و فامیلی امام حسین و یزید را دریابیم

و اما بنی عباس
سلسله خلفای بنی عباس نیز به هاشم ختم میشود . بنی عباس از نسل محمد فرزند علی فرزند عبد الله فرزند عباس فرزند عبدالمطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف فرزند قصی ابن کلاب پرده دار کعبه بودند

اینان در ابتدا برادران و در ادامه عموزادگان سه گانه ای بودند که با اسلام بر عزت و قدرتشان افزوده شد و بعد در جنگ قدرت رویاروی هم قرار گرفتند.تمام مشکل پس از پیامبر خود را نشان داد

پس از پیامبر


مشکل پس از پیامبر خود را نشان داد. تاریخ آخوند ساخته و اقیانوس عظیم احادیث و تاکیدات پیامبر بر حاکمیت آل علی جز ترهاتی آخوند ساخته  بیش نیست. اینهار ا پس ازقرن دوم هجری ملایان شیعه ساخته اند و جا انداخته اند. 
روال منطقی حکومت و دولتی تازه پا همان بود که گذشت. یعنی خلافت چهار تن از بزرگان بعنوان چهار خلیفه منتخب .این شیوه با هر عیبی که داشته باشد بارها از شیوه امامت موروثی و ولایت فقیه پسندیه تر است.
در فاصله حکومت چهار خلیفه اسلام به خروج از عربستان و فتح دیگر سرزمینها دست زد و قدرت و امکانات فراوان به دست آورد. 
تاریخ واقعی به روشنی میگوید خلفای چهارگانه روابطی در پایه و مایه بسیار دوستانه با هم داشتند.استراتژی آنها حفظ نظام و رفعت نظام اسلامی بود و در این مسیر آنچه را که توانستند انجام دادند. رویاهای عاطفی ما به دلایل مختلف مثلا سیمای علی را دگرگون کرده است ولی عثمان و ابوبکر و عمر در حفظ نظام و رعایت موازین اسلامی تفاوتی با علی در حفظ نظام و جا انداختن مکتب و مرام نداشتند. سعی هر چهارتن حفظ قدرت اسلام و حفظ سیطره مسلمانان بر مللی بود که سرزمینهایشان فتح شده بود. سه خلیفه از چهار خلیفه، عمر ، علی و عثمان با ترور جان باختند

ترور عمر
عمر ابن خطاب به دست پیروز نهاوندی ملقب به ابو لولو(اسم دختر پیروز مروارید به عربی لولو بود)ترور شد. پیروز زرتشتی و به روایتی مسیحی شده بود و گفته میشود در یک طرح که توسط هرمزان سپهسالار مسلمان شده ایرانی طراحی شد عمر ترور شد. پس از این ترور فیروز خودکشی کرد و خانواده او و هرمزان کشتار شدند. ترور عمرارتش اسلام و فتح ایران را تا مدتی متوقف کرد

ترور عثمان


عثمان  سومین خلیفه از طایفه بنی امیه شخصیتی ثروتمند و صاحب نفوذ و میانه روبودکه با دو تن از دختران پیامبر ازدواج کرده بود. در زمان او قلمرو اسلامی بسیار و تا آفریقا گسترش یافت. در دوره او قران جمع آوری شد.او سرانجام در هشتاد و دو سالگی و در جریان اختلافات داخلی مسلمانان در خانه اش کشته شد. قتل عثمان پایان یکپارچگی مسلمانان بود که در دوران علی به جنگهای فراوان داخلی انجامید.برخی از متون در میان کشندگان عثمان از کسی بنام بهزاد همدانی که ایرانی بوده نام برده اند که اعتبار آن قابل تائید نیست



ترور علی


دوران علی دوران اختلافات و انشعابات میان مسلمانان بود. از زمره این انشعابات انشعاب خوارج بود که گروهی با سامان و سازمان داشتند و بسیار جنگجو و بی پروا و سختگیر , و معتقددر مسائل دینی بودند و علی بسیاری از آنان را کشت. در نهایت خوارج ، شاخه ابن ملجم و دوستانش تصمیم گرفتند علی و معاویه و عمرعاص را ترور کنند و اسلام را از خطر نجات دهند. ترور علی تروری کاملا سیاسی و مکتبی و توسط افرادی که خود را مسلمان میدانستند صورت گرفت. از میان سه ترور تنها ترور علی انجام شد و دو تروردیگر ناموفق ماند. 
با کشته شدن علی تاریخ اسلام وارد دوری دیگر شد.برخی ابن ملجم را ایرانی دانسته و نام او را بهمن پور جازویه دانسته اند که درست به نظر نمیرسد.بهمن پور جازویه از سرداران رشید و میهن پرستی بود که سالها قبل از آن جانباخته بود.کارکرد و روزگار و چند و چون زندگی علی در تاریخ ثبت شده و قابل دسترسی است اما ملایان شیعه  همانقدر که درزشت نمائی سه خلیفه اول بعنوان غاصبان حق علی کوشیده اند در رمانتیزه کردن سیمای علی ابن ابیطالب کوشش نموده و طی قرنها موفق شده اند سیمائی از او را طراحی کنند که در عمق جان و روان نسلها و فصلها جا گرفته است و هنوز نیز ما با این سیما سر میکنیم.علی نه زن و چندین کنیز و چهارده پسر و نوزده دختر داشت. مزار او تا دوران هارون الرشید ویرانه بود و هارون نخستین کسی بود که آرامگاهی برای او بنا کرد.


امویان

جنگ بر سر قدرت میان عموزادگان همخون مدتها بود که در خفا وجود داشت.تا زمان چهار خلیفه این آتش درحاشیه و در خفا زبانه میکشید. از بنی عباس هنوز خبری نبود ولی باخلافت عثمان که از تبار اموی بود بنی امیه دروازه های قدرت را بر روی خود گشوده یافت. در دوران علی ،معاویه که از سیاستمداران و حاکمان قدرتمند اموی بود و در حقیقت حکومتی در حکومت برای خود ایجاد کرده بودرو در روی علی ایستاد.

سیمای معاویه
ترور علی ستاره بخت امویان را طالع کرد. پس از علی حسن فرزند علی به آسانی کنار زده شد و با معاویه عهد نامه صلح امضا کرد. نگاهی به جنگ امام حسن و سپس به عهد نامه صلح ما را  بیشتر  با ماجرا اشنا میکند.
   
جنگ و صلح
در سال چهلم پس از هجرت بعد از کشته شدن  علی مردم  عراق با امام حسن بیعت کردند.اولین کسی که با امام حسن بیعت کرد قیس بن سعد بود.قیس بن سعد سردار سپاهی بود که  علی با چهل هزار کس برای  نگهبانی از کلنی های مهاجر عرب در اذربایجان اماده کرده بود.
امام حسن با لشگر بسوی مدائن حرکت کرد و قیس بن سعد را بهمراه دوازده هزار نفر به سمت مسکن جایی که معاویه با سپاه شام در انجا اردو زده بود روانه کرد. در این میان که امام حسن در مدائن اردو زده بود در میان سپاه شایعه شد که قیس بن سعد کشته شده و لشگر امام حسن شروع به فرار کردند و خود لشکریان سراپرده امام حسن را غارت نمودند انچنانکه برای بردن فرشی که زیر پای امام حسن  بود  به  امام حسن ضربت زدند. چون امام حسن  پراکندگی کار خود بدید پیک نزد معاویه فرستاد و طلب صلح کرد.(تاریخ طبری ، جلد 7 ، صفحه 2714)
 
 عهد نامه وشرایط صلح امام حسن با معاویه

عهد نامه صلح حاوی نکات جالبی است که بیشتر ما را با روحیات طرفین به طور واقعی اشنا میکند.
در این عهد نامه قرار شد:
انچه در بیت المال کوفه هست به امام حسن تعلق گیرد و هم چنین خراج شهر دارابگرد (از شهرهای آباد و بزرگ پارس ایران) متعلق به امام حسن شود. (تاریخ طبری ، جلد 7 ، صفخه 2715)
هر سال مبلغ دو میلیون درهم نیز به امام حسین پرداخت شود. (اخبارالطوال ، صفحه 241).قابل ذکر است که مقرری سالیانه امام حسن و امام حسین در زمان  عمر
  سالیانه 5 هزار درهم بود که در زمان معاویه به  سالی یک میلیون درهم (معادل 4 هزار کیلو نقره) رسید. (تاریخ تمدن اسلام ، جلد 4 ، صفحه 88)

روابط امام حسن و امام حسین با معاویه
  بر خلاف اسناد و روضه خوانی های آخوندی پس از امضای قرارداد صلح رابطه  معاویه با امام حسین و امام حسن  و بطور متقابل خوب بود و بنظر میرسد هر دو تن موقعیت مستحکم سیاسی معاویه را بعنوان فرمانروا وخلیفه مسلمانان درک کرده و با او به مدارا و صلح رفتار میکردند. آخوندها در طول قرنها قرارداد صلحی خیالی را اختراع نموده اند که هیچکس نمی تواند این سند را بطور کامل بیابد. این سند مضحک که هر تکه آن را در جائی باید جستجو کرد قرارداد میان یک شکست خورده با یک فاتح است که در آن فرد شکست خورده با قدرت تمام ! از پیروزمند میخواهد که به خواستهای او تن دهد! و طرف پیروزمند یعنی معاویه همه شروط را میپذیرد!!
واقعیت این است قدرت سیاسی و نظامی معاویه آنچنان بود که بازی را برد و امام حسن نیز بعنوان طرف مغلوب به درستی این واقعیت را درک کرد و به آن تن داد.معاویه نیزپس از پیروزی سیاسی و نظامی، به دلیل خویشاوندی و همخونی و احترام به قریش و هم به دلیل اینکه این دو نوه های پیامبر بودند در بذل احترام و رسیدگی به آنها کوتاهی نمیکرد معاویه تنها وقتی به خشونت روی می اورد که نظام او و قدرت او به خطر افتد و چون این خطر رادر آن هنگام احساس نمیکرد دلیلی برای بد رفتاری نداشت . تاکید میکنم روضه خوانیهای آخوندها پشیزی ارزش تاریخی ندارد و جز کذب محض نیست.
 
در سفرهای معاویه به مکه و مدینه . امام حسن و امام حسین از اولین کسانی بودند که به پیشواز معاویه می شتافتند و معاویه را در اغوش می گرفتند. (اخبار الطوال،صفحه 243) (روضه الصفا ، جلد 3 ، صفحه 80-83)
رابطه امام حسین با معاویه و در رابطه با نظام وقت به شکلی بود که در سال 49 هجرت بفرمان معاویه امام حسین در ارتش معاویه، ارتش اسلام در جنگ قسطنطنیه شرکت کرد.یزید نیز در این لشکر کشی شرکت داشت (زندگانی امام حسین، صفحه 122)
بطور خاص امام حسین در نامه ای که به معاویه نوشت تاکید کرد من خواهان مقابله و جنگ با تو نیستم و یه یارانش گفت :تا زمانی که معاویه زنده است باید خانه نشینی را پیشه خود سازید. (اخبار الطوال، صفخه 272) (روضه الصفا، جلد 3 ، صفحه 15)

پس از این ماجراها معاویه که از کاتبان وحی، ازمجاهدان جنگ حنین در زمان پیغمبر و جنگ یمامه در زمان ابوبکر و حاکم اردن در زمان عمر و فرمانروای دمشق در دوران عثمان بود و تجارب زیادی در طی این سالها آموخته بود بعنوان اولین خلیفه اموی با قدرت تمام سکان و زمام قدرت را در دست گرفت.معاویه برادر زن پیامبر برادر ام حبیبه بود و از این زاویه از نزدیکان پیامبر اسلام بود
معاویه سیاستمداری زبده و با هوش بود و در راه تثبیت قدرت همان شیوه هائی را به کار گرفت که در طول تاریخ اکثر طالبان قدرت از روزگاران گذشته تا بحال به کار مبگبرند. 
بخشندگی، بذل مقام و منصب، دادن جیره و مواجب  ، هوشیاری، خریدن مخالفان و اگر لازم بود لجنمال کردن وتبلیغات منفی و در نهایت  نابودی آنان از شیوه های او بود .معاویه پس از به‌دست گرفتن خلافت از مشهورترین سیاستمداران و سرداران عرب برای تثبیت خلافت استفاده کرد او همچنین قبایل قدرتمند یمنی را پشتیبان خود قرار داد. 
معاویه بعنوان بنیادگذار سلسله اموی سلسله ای که گسترش جغرافیای اسلام مرهون او و سلسله اوست سعی می‌کرد مناصب مهم حکومتی را در انحصار قریش و به خصوص بنی‌امیه نگه دارد.معاویه مردانی همچون عمرو بن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، بُسر بن ابی ارطاة، مروان بن حکم و ثابت بن ارطات را با تطمیع، دور خودش جمع کرد.
مورخان، معاویه، عمروعاص، زیادبن ابیه، و مغیرة بن شعبه را از رجال باهوش عرب می‌دانستند؛ یکی از تاریخ نویسان دربارهٔ این چهارتن چنین می‌گوید:بردبارتر و صبورتر از معاویه و چابک‌تر و سخی‌تر از عمروعاص ویکدل و یک زبان‌تر از زیاد کسی را ندیده‌ام. درون و بیرون این مرد اخیر از هرجهت یکسان بود. اما مغیره اگر شهر هشت دروازه‌ای باشد و از هیچ دروازهٔ آن بدون فریب و فسون کسی بیرون آمدن نتواند، مغیره از تمام آن هشت دروازه بیرون می‌جهد»

معاویه امپراطوری بیرحم ، مقتدر و با کفایت

از منبری کردن آخوندی که بگذریم و به صحنه تاریخ باز گردیم. معاویه سیمائی است که دهها بار در تاریخ ایران و جهان تکرار شده است. او در خشونت و کشتار مثل بسیاری دیگر از حاکمانی است که بدنامی او را ندارند.نگاه آخوندی شیعی  و منبری کردن معاویه و امثال او و اینکه او حق خاندان علی را برسمیت نشناخته و بر سر قدرت با آنها به چالشی خونین پرداخته بر سیمای معاویه سایه لعنت انداخته است و از درک و شناخت واقعی او ما را باز   میدارد در حالیکه معاویه یک حکمران و یک خلیفه و یک امپراطور بود،که مثل شاه عباس، یا نادر شاه یا ناپلئون یا حاکمان کنونی ایران جز به حفظ قدرت ونمی اندیشید و در این راه مثل همه قدرتمداران توجیهات خود را داشت. برای نقد معاویه نخست باید از حیطه خیالپردازی خارج شد.
گور معاویه در دمشق

در دوران معاویه
* فتوحات خارجی ادامه یافت.نواحی هم مرز عربستان آن دوران و بعدها بخارا و بیکند و خواش و کابل و زابلستان و سجستان و غور و سند و قسطنطنیه و قبرس و جزایر کوس و خیوس و ازمیرورقَه، طرابلس غرب، سَبرَه و فَزّان،و مصر و کارتاژ و بسیاری نقاط دیگر فتح شد
*ارتشی سازمانیافته و نیرومند و کار آمد ایجاد کرد.
*حقوق ارتشیان را دو برابر کرد به همین دلیل ارتش او ارتشی وفادا ربه او بود.
*او نسبت به مسیحیان و پیروا ن.دیگر ادیان با مسامحه برخورد میکرد ولی با خوارج و مسلمانانی که مدعی  یا مزاحم خلافت بودند  با قاطعیت و خشونت برخورد میکرد در مورد خشونت معاویه اسناد آخوندی اعتباری ندارد و باید بطور مستقل سیاست او را در این زمینه دنبال کرد.
 *بورکراسی و دیوان اداری در زمان او بخوبی بازسازی شد.
 *سیستم ودیوان مالیات در زمان او باز سازی و نوسازی شد.
*سازمان مراسلات و پست در زمان او پیشرفت فراوان کرد.
*سازمان امنیت و اطلاعات بسیار نیرومند و گسترده ای بوجود آورد که بمدد آن سراسر قلمرو زیر کنترل او بودو بسیاری از حرکتهای مخالف بمدد این سازمان کنترل یا نابود شد.
*معاویه حکومت را در خاندان خود موروثی کردومسئله انتخاب خلیفه را که نمودهای دموکراتیکی در آن وجود داشت منسوخ کرد.
*در دوران معاویه  بمدد دستگاه اطلاعاتی و ارتش امنیت در شهرها برقرار بود.
*در دوران معاویه قلمرو اسلامی از هر تعرض خارجی مصون بود.
*معاویه دیپلماسی فعالی داشت و   با دولتهای همجوار پیمانهای زیادی در زمینه حسن همجواری و سرکوب شورشیان و امضا کرد.
*معاویه بجز در دیدگه شیعیان و برخی فرقه ها ی دیگر در میان اهل سنت ونیز اعراب و فرهنگ اعراب از احترام برخوردار است و بخصوص صبر، و هوشیاری سیاسی و و بلاغت و سخنوری و شاعری وسخاوت او ستوده میشود . 
*در دوران معاویه هنر نقاشی که در دوران خلفای قبلی مذموم شمرده میشد رونق یافت و دیوارهای کاخها و... با نقاشیهای دیواری اراسته شد.

معاویه بمدت هفتاد و چهار سال زندگی و حدود بیست سال حکومت کرد و موفق شد در پایتخت خود دمشق پایه سلسله ای را بگذارد که حدود صد سال بر نزدیک به چهارده میلیون کیلومتر مربع حکومت کنندو در آن پرچم اسلام ولاالله الا الله را برافرازند.

وصیت نامه معاویه به یزید

پسرکم سفر و رفت وامد را از پیش تو برداشتم و کارها را هموار کردم و عربان را به طاعت تو اوردم مگر چهارکس از قریش :
اول : حسین بن علی  که مردی است کم خطر نسبتی بزرگ دارد و غرابت با حضرت محمد چنانچه می بینم مردم عراق او را به قیام وادار میکنند اگر به حسین بن علی  دست یافتی گذشت کن که اگر من باشم گذشت می کنم.
دوم : عبدالله بن عمر مردی است  که کار دین وی را از پا در اورده  و اگر کسی جز عبدالله بن عمر نماند باتو بیعت می کند.

سوم : عبدالرحمان بن ابوبکر که همه دلبستگی های او زن است و سرگرمی وقتی ببیند یارانش کاری کرده اند عبدالرحمان بن ابوبکر نیز همان کار را می کند .

چهارم : عبدالله بن زبیر که چون شیر آماده جستن است و چون روباه مکاری می کند چون به عبدالله بن زبیر دست یافتی پاره پاره اش کن. (تاریخ طبری ، جلد 7 ، صفحه 2888)
پایان بخش اول 
11 اوت2016میلادی